مسی به ما نمیخوری آخه...................

تبلیغات گلدن بلاگ
قالب گراف - مرجع قالب و گرافیک بلاگ دیزاین - سامانه طراحی سایت تبلیغات تبلیغات
  • نویسنده :
  • پنج شنبه 12 تير 1393 ساعت: 15:45
  • بازدید: 823
  •  

    خدا هرچیو میخواد به کسی بده اول جنبشو بده................حالم از آدمای مغرور به هم میخوره ...مسی هم جدیدا خیلی احساس گُندگی میکنه........... یه فیلمم تو ادامه مطلب هست که با این موضوع مرتبطه حتما ببینید......


    می پسندم نمی پسندم
  • نویسنده :
  • دو شنبه 9 تير 1393 ساعت: 13:31
  • بازدید: 628
  • سلامتی پسری که یه روز عاشق شد. . .

    سلامتی دختری که یه روزعاشق شد. . .

    سلامتی پسری که اندازه یه نگاه هم به عشقش خیانت نکرد. . .

    سلامتی دختری که هیچی کم نذاشت. . . سلامتی عشق پاکشون. . .

    سلامتی اون همه خاطره ها و شیطنت هاو دیووونه بازی های زیر بارون قرار گذاشتن ها خیس شدن ها از سرما به خود لرزیدن ها. . .

    سلامتی دوستی که زیراب پسرو به دروغ زد. . . سلامتی دختری که حرف دوست مثل خواهرش رو باور کرد. . .

    سلامتی دختری که بی خبر خطش خاموش شد. . . سلامتی اون قسم ها اون دوست دارمهایی که هیچوقت تحویل داده نشد. . .

    سلامتی پسری که هر چی قسم خورد خواهش کرد اثری نداشت. . . سلامتی دختری که با چشم خیس به پسر گفت ازت بدم میاد. . .

    سلامتی پسری که رفت خدمت تا زود برگرده و دلشو بدست بیاره بره خواستگاری. . .

    سلامتی ۲۱ ماه پست دادن ها و لحظه شماری ها دور بودن ها. . .

    سلامتی روزی که پسر دعوت شدبه جشن عقد عشقش. . . سلامتی اون شب. . .

    سلامتی اون دوستایی که بخاطر حال پسر بغض داشتن اما پسر خندیدتا جشن خراب نشه. . . سلامتی اون خنده ی زوری. . .

    سلامتی عروسی که ماه شده بود. . . سلامتی عاقدی که اومد. . .

    سلامتی شناسنامه ها. . . سلامتی بغض پسر. . . سلامتی بار اول. . . سلامتی بغض پسر. . . سلامتی بار دوم. . . سلامتی بغض پسر. . . سلامتی بارآخر. . .

    سلامتی پلاک زنجیری که پسر واسه زیر لفظی روز عقدش گرفت تو جیبش موند. . . سلامتی زیر لفظی که یکی دیگه داد. . .

    سلامتی پسری که هنوز امید داشت که به عشقش میرسه. . . سلامتی اجازه بزرگترها. . . سلامتی بله. . . سلامتی بغض پسر. . .سلامتی چشم خیس دوستان. . .

    سلامتی اون حلقه که جایگزین حلقه پسر شد. . . سلامتی ماشین عروس. . . سلامتی سستی زانو. . .سلامتی سیاهی چشم. . . سلامتی اون شب. . .

    سلامتی پاکت سیگار و نخهایی که با نخ قبلی روشن شد. . .

    سلامتی فرداش. . . سلامتی مهمونی که دختر گرفت. . . سلامتی دوستایی که جمع شدن. . . سلامتی شب و روزایی که سخت گذشت. . .

    سلامتی دوستی که به دختر گفت اون حرفو به دروغ گفت از رو حسادت زده بود. . . سلامتی دختری که با تمام وجود گریه کرد. . .

    سلامتی تیغی که تیز بود. . .سلامتی رگ دست. . . سلامتی دختری که خودکشی کرد. . .

    سلامتی لحظه ای که به پسر خبر دادن . . . سلامتی ملاقات تو بیمارستان. . . سلامتی اون ۵ و ۶ دقیقه ی تنها با دختر. . . سلامتی اون چشمای نیمه باز خیس. . .

    سلامتی شرم دختر. . .سلامتی صبر پسر. . . سلامتی قسمهایی که پسر به دختر داد تا فراموش کنه که زندگیش خراب نشه. . . سلامتی قسم جون پسر. . .

    سلامتی قبول کردن دختر. . . سلامتی لحظه خداحافظی. . . سلامتی چشمای خیس. . .سلامتی یه عمر تنهایی. . .

    سلامتی حرفایی که نمیشد گفت ولی یه متن شد. . . سلامتی خنده هایی کودکی که توی راه بود. . . سلامتی دختری که مادر شد. . .

    سلامتی پسری که حسرت پدر بودن تا ابد به دلش موند. . . سلامتی هق هق هایی که پست شد تا دلی آروم شه. . . سلامتی امشب. . .

    سلامتی همه ی عاشقایی که هر گز به عشقشون نرسیدن واز دور نگران یکی یه دونه شون بودن و با بغض با سکوتشون گفتن آهای غریبه این که دستش توی دستای تویه همه دنیای منه خیلی مراقبش باش...........................اخمگریه


    می پسندم نمی پسندم
  • نویسنده :
  • سه شنبه 3 تير 1393 ساعت: 17:42
  • بازدید: 473
  •  


    می پسندم نمی پسندم
  • نویسنده :
  • یک شنبه 1 تير 1393 ساعت: 16:33
  • بازدید: 404
  • ﺑﺨﻮﻥ ﭘﺸﯿﻤﻮﻥ ﻧﻤﯿﺸﯽ! 

    ﯾﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺗﻮ ﭘﺎﺭﮎ ﺳﺎﺣﻠﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﯽ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮐﻤﻮ ﭼﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﯾﻪ ﭘﺴﺮ 5 ﺍﻟﯽ 6 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﻣﺪ ﮔﻔﺖ ﻋﻤﻮ ﯾﻪ ﺍﺩﺍﻣﺲ ﻣﯿﺨﺮﯼ

    ﮔﻔﺘﻢ ﻫﻤﺮﺍﻡ ﭘﻮﻝ ﮐﻤﻪ ﻭﻟﯽ ﻣﯿﺨﺎﯼ ﺑﺸﯿﻦ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺍﻻﻥ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻣﯿﺎﺩ ﻣﯿﺨﺮﻡ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﻧﺸﺴﺖ ﺑﻌﺪ

    ﻣﺪﺗﯽ ﮔﻔﺖ : ﻋﻤﻮ ﺩﺍﺭﯼ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ

    ﮔﻔﺘﻢ ﺗﻮ ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻣﯿﮕﺮﺩﻡ

    ﮔﻔﺖ ﺍﻭﻥ ﺩﯾﮕﻪ ﭼﯿﻪ ﻋﻤﻮ

    ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺑﺪﻡ ﮐﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﺩﺭﮎ ﯾﻪ ﺑﭽﻪ ﯼ 5 ﺍﻟﯽ 6 ﺳﺎﻟﺸﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﻋﻤﻮ ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺟﺎﯾﻪ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﻟﻤﺲ ﮐﻨﯽ ﻭﻟﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﺗﻮ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻣﯿﺴﺎﺯﯼ

    ﮔﻔﺖ ﻋﻤﻮ ﻓﻀﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯾﻮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻨﻢ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯿﺮﻡ

    ﮔﻔﺘﻢ ﻣﮕﻪ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺩﺍﺭﯼ

    ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ﻋﻤﻮ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺯﻧﺪﺍﻧﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﻟﻤﺴﺶ ﮐﻨﻢ ﻭﻟﯽ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ

    ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺻﺒﺢ ﺳﺎﻋﺖ 6 ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮﻩ ﮐﺎﺭ ﺷﺐ ﺳﺎﻋﺖ 10 ﻣﯿﺎﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﺎﺑﻢ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺑﺒﯿﻨﻤﺶ ﻭﻟﯽ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ

    ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺩﺍﺷﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻧﻮﻥ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ ﺗﻮ ﺍﺏ ﻓﮏ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﺳﻮﭘﻪ ﺗﺎﺣﺎﻻ ﺳﻮﭖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ

    ﺻﺐ ﺧﺎﻫﺮﻡ ﻣﯿﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﭼﻮﻥ ﭘﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻣﯿﮕﻦ ﺗﻦ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ ﺗﻨﺶ ﺳﺮ ﺟﺎﺷﻪ ﻣﻦ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻡ

    ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﻧﻢ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺸﻢ ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻢ

    ﻣﮕﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﻋﻤﻮ

    ﺍﺷﮑﺎﻣﻮ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻢ ﻓﻘﻂ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺭﻩ ﻋﻤﻮ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺗﻮ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺗﺮﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻨﻪاخماخم

    این داستان کاملا واقعی بود و تو فیس بوک خیلی غوغا به پا کرد...........نظر یادتون نره.....

     


    می پسندم نمی پسندم
    اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در گوگل پلاس اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در یاهو اشتراک گذاری در دیگ اشتراک گذاری در دلی سوز اشتراک گذاری در فرند فید